معرفت حضرت باریتعالی

ساخت وبلاگ
ای جام بلای من به میخانه  بیاگرفته  عطش مرا  با پیمانه  بیا مگر نه سودا پایان عاقلی است  ؟ برای  رویت  دیوانه  چو  دیوانه  بیا فدای اشگت ، شمع من،  پروانه می شوم می سوزیم هر دو در این قمار , مستانه  بیا مگو یوسف دامن تقوی گرفته ، فروخته ! بخواه گن معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 180 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 17:17

عالمی نزد شیخ حسنعلی نخودکی رضوان الله علیه رفت

ودرخواست نصیحت کرد !

شیخ فرمود : 

مرنج و مرنجان !!!!

عالم گفت : نرنجاندن آسان است ... چه کنم نرنجم ...؟

شیخ گفت : " خودت را کسی ندان  "

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 289 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 21:13

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتا که ماه من شو گفتا اگر بر آید  " حافظ رضوان الله تعالی علیه " ***************************************** گفتم : شکسته ام من گفتا : خیال باشد سودا  فتاده  جانم   گفتا  :  محال  باشد گفتم : که رشته ی دل خورده گره معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 182 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 21:13

حاضرم در عوض دست کشیدت ز بهشت" بوی پیراهن یوسف " بدهد دستانم  " سجاد سامانی " ******************************* حاضرم چشم بدوزم همه عمر چشم تو را رنگ   چشمان  تو  گیرد  همه   چشمانم   خادم خادم کویت باشم ،  محبوبم تا مگر چشم فتد بارگه سلطانم   من ، ساقی  و  تو  مشتری  میخانه  دستگیری کنی ام زین همه ی مستانم؟   تا  پریشان  شده ام  افسون  کن عطشا واعطشا تشنه ی ان احسانم   یک  بار  اگر دست  دهد تا دستت معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : پیراهن,دستانم, نویسنده : imarefateyare بازدید : 308 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 10:56

دیوانه مخوان مرا ،ز سودا گذشته اممگو  از رسوایی ، ز پرو ا گذشته ام   ببین چگونه تسبیح و سجاده رهن میخانه گشت آتش  نشسته به  ایمانم  ز  عقبی گ ذشته ام   گمان  مدار بی ی ادت شبی سحر شود دست بشور ز بیمارت ، ز دعا گذشته ام   دوای درد من دانی ، بدین جا یافت می نشود اجل  ر ا خب ر دهید  ز  دنیا  گذشته ام   پری  روی  من ،  ز مهر  فزون ر بوده ای , دلم ندیده ام به محبت چو تو، ز ما فیها گذشته ام   ز یک سو هز معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : دیوانه,مخوان,گذشته, نویسنده : imarefateyare بازدید : 232 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 10:56

دوش به خواب دست به زلف تو بود حال خراب مست به زلف تو بود من کجا زلف درازش کجا ؟ بخت کجا بوسه نازش کجا؟ گفت : به پیش ،  دولت تو امده خورده ورق  ، دنوبت تو امده بوسه بزد ، درد فراقش نماند کهنگی زخمه ی داغش نماند تشنه همی منتظر اب بود دیده مرا عاشق بی تاب بود گفت به صبر اجر دهند ، صبر کن دهر طلبی زجر دهند ، صبر کن دست بدان ماه رسید ، ماه شد سائل واصل به برش شاه شد  گفت : بگو  قصه ی این سالها نقش و خی معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : مثنوی,هوایی, نویسنده : imarefateyare بازدید : 208 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 10:56